علمدار جبهه :: حاج حسین خرازی
نوشته شده در تاريخ شنبه 4 آذر 1391 توسط  وصال جان
نوشته شده در تاريخ شنبه 4 آذر 1391 توسط  وصال جان

دلم از این زمونه با آدمای فریب کارش خیلی گرفته نمیشه دیگه به کسی اعتماد کرد به هر کی دل بستم دلم را یه جوری به درد آورد اما یه آقایی هست که عالم را دیوانه خودش کرده هر بار که بهش اعتماد کردم و تکیه کردم بهش کمکم کرد بدون اینکه چیزی ازم بخواد یا کاری براش انجام بدم

آقا یه گوشه چشمی به منم داشته باش دلم خیلی هوای کربلا را کرده خودت یه کاریش بکن بیام

خدا من از طرف همه رفیقام می خوام بگم ُ به آقام بگم غلط کردم ُ آقا یه اشتباهی کردیم نفهمیدیمُ  آقا ترسم از این نیست که تو عذابم کنی ترسم اینه که تو برا من گریه کنی ُ ترسم از جهنم نیست به خدا جهنم من اینه که تو منا از در خونه خودت بیرون کنیُ مثل خیلی ها که تو خیابونا می گردن من دلم خوشه تو منا اینجا آوردیُ حالا هر کی بودم هر جا بودم ُ من این بختما تو ازم گرفتی برا خودت کردی پس یه چیزی داشتم که تو منا اینجا آوردی نذار دست خالی از در خونه ات بیرون برم


برچسب‌ها: یاحسین, رهروان شهدا, شهید, اباعبدالله الحسین, سیدالشهدا, عاشورا, محرم,

نوشته شده در تاريخ شنبه 4 آذر 1391 توسط  وصال جان
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 14 صفحه بعد